مفهوم واژه ارث:
واژه «ارث» در قانون مدنى به چند معنى به كار رفته كه به هم نزديك است:
1. گاه به معنى مال يا حقى است كه پس از مرگ شخص به بازماندگان او مىرسد: به عنوان مثال، در دو ماده 862 و 863 واژه «ارث» در عبارت قانون متناسب با اين معنى است؛ زيرا، در ماده 862 مىخوانيم:
«اشخاصى كه به موجب نسب ارث مىبرند سه طبقهاند...»
يا در ماده 863 آمده است: «وارثين طبقه بعد وقتى ارث مىبرند كه از وارثين طبقه قبل كسى نباشد».
پس، در اين معنى واژه ارث مرادف با ميراث است؛ چنانكه فقيهان نيز كتاب ارث را «ميراث» و «مواريث» نيز ناميدهاند. واژه «فريضه» بهمعنى سهمى كه به وارثان مىرسد، با اين مفهوم ارث پيوند نزديك دارد؛ بههمين جهت در فقه هم «كتاب فرائض» مرادف با كتاب مواريث است.
2. گاه ديگر بهمعنى استحقاق بازماندگان شخص بر دارايى او است: براى مثال، در ماده 861 ق.م. مىخوانيم: «موجب ارث دو امر است: نسب و سبب» و مىتوان عبارت قانون را چنين تعبير كرد كه، آنچه سبب استحقاق وارثان مىشود، نسب و سبب است. همچنين مفهوم ارث در عبارت ماده 867 ق.م. كه اعلام مىكند: «ارث به موت حقيقى يا به موت فرضى مورث تحقق پيدا مىكند» با اين تعبير متناسب است. در واقع، ارث در اين دو ماده بهمعنى مصدرى (ارث بردن) بهكار رفته است.
در آثار پارهاى از استادان ارث بهمعنى «انتقال قهرى تركه به وارثان» آمده است. واژه «ارث» در دو ماده 861 و 867 قابل تعبير به «انتقال قهرى تركه» نيز هست، ولى «انتقال قهرى» با مفاد دو ماده 863 و 864 ق.م. و معنى لغوى ارث (بقاء) سازگار بهنظر نمىرسد. از نظر تاريخى نيز اين تعريف پايه روشنى در فقه اماميه ندارد و با مفهومى كه فرانسويان و روميان ارائه كردهاند نزديك است.
اختلاف نويسندگان درباره تعريف ارث ناشى از تعبيرهاى گوناگون فقيهان است. ولى، بايد از بحثهاى نظرى و ادبى گذشت، زيرا از لحاظ عملى اثر مهمى ندارد و همين اندازه كه مفهوم روشنى از ارث را القاء كند، كافى است. ارث بهمعنى انتقال قهرى تركه نيست، ولى با آن همراه و ملازم است.
فهرست عنوانهاي اصلي
صفحه
مقدمه (ش 1-11)
الف: مفهوم ارث
ب: تميز قانون حاكم بر ارث
فصل اول
تحقق ارث
مبحث اول ـ زمان تحقق
گفتار نخست: مرگ مورث (ش 13-15)
گفتار دوم: اثبات فوت در حالت توارث (ش 16-23)
مبحث دوم ـ مكان تحقق ارث
فصل دوم
موجبات ارث (اسباب، شرايط و موانع)
مبحث اول ـ قرابت (سبب)
گفتار نخست: قرابت نسبي (ش 28-40)
گفتار دوم: قرابت سببي (ش 41-43)
گفتار سوم: حكومت در تركة بيوارث (ش 44-45)
گفتار چهارم: اجتماع اسباب (ش 46-48)
گفتار پنجم: آيين احراز و اثبات قرابت (ش 49-51)
مبحث دوم ـ شرايط ارث
گفتار نخست: وجود وارث (ش 54-56)
گفتار دوم: اهليت و صلاحيت تملك ميراث (ش 57-64)
مبحث سوم ـ موانع ارث (بيلياقتي وارث)
گفتار نخست: قتل مورث (ش 66-72)
گفتار دوم: كفر (ش 73-79)
فصل سوم
اداره و انتقال تركه
مبحث اول ـ تركيب و تصفية تركه
گفتار نخست: تركيب تركه (ش 78-90)
گفتار دوم: تصفية تركه (ش 91-94)
مبحث دوم ـ تملك وارثان
گفتار نخست: وضع حقوقي تركه در دوران انتقالي (ش 95-98)
گفتار دوم: اثر قول و ردّ تركه (ش 99-112)
فصل چهارم
تقسيم تركه و سهام وارثان
مبحث اول ـ ارث به فرض
گفتار نخست: قواعد عمومي تقسيم تركه (ش 114-117)
گفتار دوم: فرض بران (ش 118-120)
گفتار سوم: فرضها؛ سهام معين (ش 121-122)
مبحث دوم ـ ارث به نسب
گفتار نخست: سهم وارثان در طبقة اول (ش 124-126)
گفتار دوم: سهم وارثان در طبقة دوم (ش 127-131)
گفتار سوم: سهم وارثان در طبقة سوم (ش 132-138)
مبحث سوم ـ ارث به سبب؛ ميراث همسر
گفتار نخست: قواعد مشترك توارث (ش 140-145)
گفتار دوم: ميراث شوهر (ش 146-148)
گفتار سوم: ميراث زن (ش 149-155)
مبحث چهارم ـ آيين تقسيم تركه به نسبت سهام (ش 156-160)